اعتیاد به خرید؛ پدیده‌ای پنهان و تاثیرات آن بر سلامت روان

در حالی که بسیاری از مشکلات روانی به‌طور رسمی شناسایی و درمان می‌شوند، «اعتیاد به خرید» یکی از پدیده‌هایی است که در بسیاری از محیط‌های بالینی نادیده گرفته می‌شود. به‌طور معمول، این اختلال به‌عنوان ویژگی‌ای در افرادی که با اختلالات کنترل تکانه، اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) یا تمایلات جمع‌آوری مواجه هستند، مطرح می‌شود. اما در واقع، خرید compulsive یا اعتیاد به خرید چیزی فراتر از تنها جمع‌آوری و نگهداری اشیاء است. در بسیاری از موارد، افرادی که به خرید مفرط روی می‌آورند، به دنبال یک «شوک» دوپامینی هستند تا با احساسات منفی خود مقابله کنند. خرید می‌تواند به‌طور موقتی استرس را کاهش داده و احساس رضایت را ایجاد کند.

اعتیاد به خرید

به گزارش مجله کژمژ؛ دکتر ایتن بلک‌ول، مشاور و روان‌شناس بالینی در مصاحبه ای عنوان کرد: شاهد این بوده‌ام که کمبود منابع برای افرادی که با اعتیاد به خرید دست و پنجه نرم می‌کنند، چقدر دردآور است. تاکنون، خرید compulsive به‌عنوان یک اختلال خاص در «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی» (DSM-5) شناسایی نشده است، اگرچه شباهت‌های زیادی با سایر رفتارهای اعتیادی و compulsive دارد. این در حالی است که در جوامع آنلاین و مکالمات مختلف، اعتیاد به خرید به‌وضوح تجربه‌ای شایع محسوب می‌شود، اما همچنان از نظر بالینی مورد توجه قرار نگرفته است.

چرا این پدیده نادیده گرفته می‌شود؟

یکی از دلایلی که به نظر می‌رسد موجب نادیده‌گرفتن این مشکل در سطح کلینیکی است، نقش مصرف‌گرایی در جوامع سرمایه‌داری است. اگر خرید بیش از حد به‌عنوان یک رفتار مضر شناخته شود، ممکن است به‌طور غیرمستقیم با سیستم‌هایی که بسیاری از اقتصادها را هدایت می‌کنند، در تضاد قرار گیرد. خرید به‌عنوان موتور اصلی بسیاری از صنایع، ایجاد شغل‌ها و رشد اقتصادی عمل می‌کند، اما این سوال پیش می‌آید که این روند چه تأثیری بر سلامت فردی دارد؟

ظهور "نه خرید" و روش‌های جایگزین

در دهه‌های اخیر، مفهوم «نه خرید» (No Buy) توجه زیادی را در پلتفرم‌هایی مانند یوتیوب، پینترست و تیک‌تاک جلب کرده است. «نه خرید» به معنای خودداری از خرید کالاها برای مدت زمانی طولانی است تا فرد بتواند کنترل بیشتری بر عادات خرید خود پیدا کند. هرچند این روش برای برخی مفید است، اما برای همه مناسب نیست. به‌عنوان کسی که خودم در خانه‌ام خریدار اصلی هستم، مجبور شدم استراتژی‌های جایگزینی را توسعه دهم، مانند درمان مواجهه (Exposure Therapy)، که تحقیقات نشان داده است به‌عنوان یک روش موثر در مدیریت رفتارهای compulsive شناخته می‌شود.

بازنگری در محیط‌های خرید و ذهن‌آگاهی

این مشاور و روان‌شناس بالینی اعتقاد دارد: فضای‌های خرید بزرگ و تجاری همیشه حس ناخوشایندی ایجاد می‌کنند؛ محیط‌هایی شبیه به سالن‌های ورزشی یا بیمارستان‌ها. برای برخی، زندگی مینیمالیستی شاید راه‌حلی باشد، اما این برای شخص من مناسب نیست. بهبودی از اعتیاد به خرید به این معنا نیست که باید با کمترین تعداد ممکن از وسایل زندگی کرد. در عوض، این به معنای خرید آگاهانه است؛ جایی که فرد بررسی می‌کند که آیا واقعا به کالای مورد نظر نیاز دارد، آن را می‌خواهد یا صرفا به‌صورت خودکار و بدون تفکر آن را انتخاب کرده است.

محیط‌های خرید به‌طور خاص طوری طراحی شده‌اند که افراد را به خرید غیرمستقیم ترغیب کنند؛ از جمله «راه‌های تکانه‌ای» (Impulse Lanes) که نزدیک صندوق‌های خرید قرار دارند و به‌طور عمدی برای وسوسه کردن مشتریان در نظر گرفته شده‌اند. آگاهی از این استراتژی‌ها می‌تواند به فرد کمک کند تا تصمیمات خرید خود را آگاهانه‌تر و با دقت بیشتری اتخاذ کند.

دفترچه خرید، فروش و اهدا: ابزاری برای آگاهی

یکی از روش‌هایی که می‌تواند در مدیریت اعتیاد به خرید مفید واقع شود، ایجاد یک دفترچه برای ثبت خرید، فروش و اهدا است. این تمرین می‌تواند در طول چند ماه انجام شود یا به‌طور ماهانه یک نسخه از آن چاپ شود، به‌خصوص اگر فرد تعداد زیادی اقلام برای مرتب‌سازی دارد. هدف از این دفترچه این است که فرد هر کالایی که خریداری، فروخته یا اهدا کرده است را یادداشت کند و در ادامه احساسی که نسبت به آن کالا داشته و تغییرات احتمالی که در صورت نیاز به «خلوت‌سازی» آن کالا انجام می‌دهد را ثبت نماید.

در جست‌وجوی حمایت و حرکت به جلو

اگر شما هم با اعتیاد به خرید دست و پنجه نرم می‌کنید، بدانید که تنها نیستید. تحقیقات نشان می‌دهد که تقریباً ۵ تا ۸ درصد از جمعیت ممکن است رفتارهای خرید compulsive را تجربه کنند. هرچند این مسئله ممکن است در سطح بالینی توجه کافی دریافت نکند، اما اضطراب و استرس شما کاملاً معتبر است. درمان‌های مبتنی بر شواهد مانند «درمان شناختی-رفتاری» (CBT) و «درمان دیالکتیکی-رفتاری» (DBT) نشان داده‌اند که در مقابله با اعتیاد به خرید موثر هستند.

یک درس مهمی که من از این مسئله آموخته‌ام این است که خوشبختی و رضایت از کارت اعتباری نمی‌آید. با رسیدگی به احساسات زیرین که باعث خرید compulsive می‌شوند و اتخاذ شیوه‌های ذهن‌آگاهی، افراد می‌توانند رابطه سالم‌تری با مصرف پیدا کنند و در نتیجه کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشند.

To Top